خودنگاره‌ای کوتاه 


اینجانب محمدابراهیم ذاکر در غروب پنج‌شنبه پانزدهم آذرماه 1335ش برابر سوم جمادی یکم 1376ق برابر ششم دسامبر 1956م در شهر نجف - عراق در خانه‌ای در خیابان یکم کوی جُدِیَّدِه و در یک خانوادۀ فرهنگی‌روحانی زاده شدم.

پدرم شادروان حاج شیخ حسین تهرانی/ زمردی‌نیا / ذاکر از خانواده‌ای زرگر و طلافروش تهرانی بود که در جوانی به سوی نجف رهسپار شد تا بتواند از تحصیل در حوزۀ علمیۀ نجف و زیارت عتبات بهره‌مند شود و به کسوت روحانیت درآمد و در این شهر ماندگار شد.
مادرم شادروان خانم فاطمه منزوی دخت شادروان آیت‌الله شیخ آقابزرگ تهرانی منزوی (صاحب‌الذریعه) بود.

نخستین گام آموزشی‌ام رفتن به مکتب‌خانه بانویی شوشتری در پنج سالگی بود. در آن جا به فراگیری حروف الفبا برپایۀ حروف ابجد هوز و آموزش‌های مقدماتی خواندن قرآن پرداختم.

گام دوم رفتن به مکتب بود، چون تاریخ زاده شدنم، نیمۀ دوم سال بود، مدرسه مرا ثبت نام نکرد، ناگزیر به مکتب شیخ نیشابوری رفتم تا نوشتن را بیاموزم و با ادبیات زبان پارسی و عربی، بیشتر آشنا گردم.

مهر سال 1342 آغاز تحصیلات من در دبستان و دبیرستان علوی نجف بود تا کلاس یازدهم را در این مدرسه گذراندم و دیپلم را در دبیرستان ایرانی شرافت بغداد گرفتم. مدارس یادشده، همگی برپایۀ قوانین و آیین‌های وزارت آموزش و پرورش ایران اداره می‌شدند. افزون برآن به فراگیری دروس دینی و حوزوی تا پایان مقدمات حوزه و خواندن کتاب‌های جامع المقدمات، سیوطی و ... نیز پرداختم.
سال 1355خ به ایران آمدم و در رشتۀ دندان‌پزشکی دانشگاه تهران به تحصیل پرداختم. همراه با انقلاب فرهنگی در خردادماه 1359 به مدت هفت سال از دانشگاه اخراجم کردند و محروم از ادامۀ تحصیل شدم، مهرماه 1366 بازگشت دوباره‌ام به دانشکده بود. یکم خرداد 1369 از پایان‌نامه‌ام دفاع کردم.

پنجم فروردین‌ماه 1368 با سرکار خانوم رویا کوچک‌انتظار پیمان زناشویی بستم. ایشان با داشتن دکترا در رشته روان‌شناسی،عضو هیأت‌علمی دانشگاه هستند

تیرماه 1369 برای خدمت سربازی به دانشگاه پلیس تهران رفتم، پس از آموزش‌های میدانی، سه ماه در بیمارستان شهربانی سجاد تهران، سپس در رشت خدمت کردم و پس از 27 ماه خدمت نظام در شهربانی و نیروی انتظامی برای گذراندن طرح و خارج از مرکز راهی خوزستان شدم. تیرماه 1374 به تهران بازگشتم.

آموزگارم شادروان دکتر علینقی منزوی دایی عزیزم با آمدنم به ایران از من خواست که به تکمیل اعلام کتاب بیست و نه جلدی الذریعة إلی تصانیف الشیعة نوشتۀ پدربزرگم آیت‌الله شیخ آقابزرگ تهرانی بپردازم و آن گردآوری نام افرادی بود که در این دانشنامۀ بزرگ ایران و جهان اسلام (ذریعه) یاد شده بود. این نام‌ها دربرگیرندۀ: نام نویسندگان، مترجمان، کاتبان، راویان، مرویان، اهداکنندگان، اهداشوندگان، مالکان نسخه و افراد متفرقه بود که تا سال 1366خ ادامه داشت و به سال 1377خ در سه جلد به نام فهرس اعلام الذریعة إلی تصانیف الشیعة با بیش از دویست هزار نام در چاپخانۀ دانشگاه تهران به چاپ رسید. افزون برآن به رونویسی و فیش‌ برداری چهار جلد کتاب طبقات اعلام الشیعه قرن نهم تا دوازدهم از نسخۀ دستخط پدربزرگم پرداختم و آن‌ها را آمادۀ برای ویرایش نهایی در دسترس دایی یزرگم نهادم و پس از حروف‌چینی به آماده‌کردن نمایه‌های پایان کتاب [نام کسان، کتاب، مکان] برای هر جلد اقدام کردم.

کار بر موضوع تاریخ پزشکی و دندان‌پزشکی را از سال 1378 با تشویق و راهنمایی آموزگارانم شادروان دکتر شمس تربقان و دو دایی بزرگوارم آغاز کردم و تا کنون در کنار کار دندان‌پزشکی‌ام، این راه را می‌پیمایم. ره‌آورد آن 16 عنوان کتاب در 41 جلد و ده‌ها مقاله،
سخنرانی و گفتگو با رسانه‌ها است که گسترده‌نویسی آن را در همین سایت در دسترس شما دوستان می‌گذارم.

گسترده‌گویی‌ها و پُرنویسی‌هایم از روز زاده شدن تا امروز را در همین جا ببینید

دورۀ تاریخ پزشکی

دورۀ دانشگاه